دوستای آرشین
دیروزبا مامانم رفتیم خونه دوستم اسمش دینا بودویه داداش کوچولو به اسم دانیال داشت..... دینا همسن منه و داداش کوچولوش تازه دوساله شده و خیلی بامزه حرف میزد............ ما باهم بازی کردیم......من خیلی دوستشون دارم......مامانای ماهم باهمدیگه از بچگی دوست وهمکلاسی بودن....... این شکلکارو خودم انتخاب کردم. ...
نویسنده :
khadijeh
21:39
درس خواندن دخملم
دخترباهوشم بااینکه تازه شروع به یادگیری کرده امااسم خودشو وکلمات زیادی مثل بابا،مامان ،نان،آب......یادگرفته ...
نویسنده :
khadijeh
21:08
پارک رفتن دختربازیگوشم
اولین باراز این طنابهاخیلی می ترسیدم اما از وقتی با بابام رفتم یادگرفتم حالا دیگه ترسی ندارم..... هروقت پارک میرم اول ازاین بازیها میرم..... ...
نویسنده :
khadijeh
22:57
عروسکم
جوجه طلایی مامان
همیشه دوست داشتم دخترم چشم های آبی وموهای بورداشته باشه............ خداروشکرمیکنم به آرزوم رسیدم.......... من و باباش خیلی دوستش داریم....امیدوارم دخترم برای من و باباش افتخارآفرین باشه............... البته خیلی باهوشه..........منم بهش افتخارمیکنم. ...
نویسنده :
khadijeh
20:29